نفتگران در انقلاب 57 –خاطراتی از نفتگران تهران قسمت نهم

نگرانی و شایعات که میخواهند زندانیها را اعدام کنند و این حرف که آیا آنها را آزاد میکنند یا نه  و در دلهره بسر میبردیم که صدای بلند گوی زندان بلند شد و نماینده زندانیان بالای بام آمد ، ولوله سر گرفت وصدا به صدا نمیرسید.با ظاهرشدن مسعود رجوی شعارهای  درود بر رجوی درود بر مجاهد آسمان را پر کرده بود و پیام این بود که عنقریب آزاد خواهیم شد و درود بر خلق قهرمان ایران که فرزندان مبارزه خود را به آغوش خواهند کشید . الانهایه دربها باز شد و سالها زندان و شکنجه وانتظار سر آمد ( 30 دی ماه 1357 )                                                            


اول بهمن در اداره خدمات نفت غوغا بود و شیرینی و چای سرو میشد ، جشن و پایکوبی بر پا بود . دانشگاه شلوغ بود و هر روز عصر برنامه فردا بین مردم مطرح میشد و میفهمیدیم که چکاره ایم.
یکی دو روز بعد گفتند فردا در دانشگاه سخنرانی است و ساعت 7 صبح من و چند نفر از بچه ها به دانشگاه رفتیم و سخنرانی مسعود رجوی و موسی خیابانی که تازه از زندان شاه آزاد شده بودند.
فردی که معلوم بود از برنامه ریز های سخنرانی بود پیش ما آمد و گفت اگر ممکن است کمک کنید صف ببندیم و حفاظت تشکیل بدهیم !  وما با تعجب از اعتماد او قبول کردیم و محوطه دانشگاه مملو از جمعیت شد لحظه به لحظه تعحب ما بیشتر و تمام عیار گوش بودیم و وظیفه ای به ما محول شده بود . نفهمیدیم زمان چگونه گذشت که ساعت یک بعد از ظهر شده بود که دانشگاه را  ترک کردیم و به اداره برگشتیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر