نفتگران در انقلاب 57- پالایشگاه آبادان- قسمت ششم

خراسانی رییس ساواک آبادان در آخر دید ما سر حرفمان هستیم ناراحت شده گفت یادتان باشد من هر چه از دستم برای کمک به شما بر میامد ادا کردم ولی خودتان نخواستید .
اینجا بود که ما در ذهنمان  جرقه ای زده شد که حتماٌ اتفاقی در حال افتادن است که ما از آن خبر نداریم ولی اینها دارند بما هشدارش را میدهند .یکبار دیگر همگی تجدید عهد کردیم که تحت هر شرایطی اتحادمان را حفظ کنیم و هر چه که شد تا هر کجا دست از اعتصاب نکشیم و کوتاه نیاییم .

ساعت 9.30 چند خودرو نفری را با اسکورت آوردند با سر و وضع مرتب همانجا پیاده شد خودش را معرفی کرد تیمساری بود که اسمش یادم رفته گفت که رئیس ساواک خوزستان است و الانم از اهواز آمده اینجا که ما را سر کار بفرستد اگر به زبان خوش رفتیم سر کار که خوب وگرنه خدمت ما خواهد رسید که تعدادی او را هو کردیم وچون وسط پالایشگاه داشت سیگار میکشید معترضش شدیم (در پالایشگاه سیگار کشیدن ممنوع بود) او خیلی ناراحت شده بود و اینرا توهین به خودش تلقی کرده فریاد کشید خدمت همه تان خواهم رسیدکه مجدد اورا هو کردیم او با بیسیمی که در دست داشت با جایی صحبت کردچند دقیقه بعد نفرات از جلو درب خبر آوردند که ماشینهای ارتشی دارند وارد پالایشگاه میشوند لحظات دلهره آوری بود بایدخودمان را تعین تکلیف میکردیم که تصمیم به ماندن تا ته کار گرفتیم همه گفتیم هرچه میخواهد بشود هستیم یا حق خود را میگیریم یا همه را میبرند هر بلایی سرمان میاورند بیاورند مهم اینست که وسط کار جا نزنیم .
بنظرم این نقطه عطف و سر فصلی شد در اعتصاب و همه گیر شدن آن در پالایشگاه چون تا آن زمان فقط ما تعدادی کارمندان اداره کالا در پارکینگ اداره جمع میشدیم و به هیچ کجای دیگر وصل نبودیم و از طرف بقیه هم جدی گرفته نمیشدیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر