نفتگران در انقلاب 57 –خاطراتی از نفتگران تهران قسمت دهم

دیدیم که دیگران نیز در حال رسیدن از دانشگاه تهران بعد از سخنرانی مسعود رجوی هستند نهار وقتش گذشته بود و سلف سرویس بسته بود بهمن ماه بود ماه سرنوشت ، ماه آرزوها ، ماه آزادی .                                                           دورنمای پیام مهمی را پیغام میداد و صحبت نخست وزیری بازرگان بود و میان نمایندگان خط و خطوط مشخص تر میشد و مناسبات و وابستگی های  افراد  روشنتر بروز میکرد سخنرانی های افراد و حمایت آنها از گروه ها افراد را به کارکنان بیشتر میشناساند . 18 بهمن یکی از نمایندگان پیش من آمد و گفت بازرگان در دانشگاه تهران سخنرانی دارد و من میخواهم خواهش کنم که شما برای حفاظت بیائید !
باری صبح ساعت 6 صبح در دانشگاه بودم که شخص مربوطه نیز آمد و سازماندهی شد ....

20 بهمن  صبح ساعت 6 خیابان دماوند غلغله و مملو از جمیعت  بود نیروی هوائی شلوغ شده بود همافر ها قیام کرده بودند و گارد حمله کرده بود و در خیابان سنگر گرفته بودند و راه بسته بود و نمیشد عبور کرد  گاز اشگ آور و گلوله میزدند .  ساعت به ساعت  شلوغتر  میشد . گارد پشت ماشین های نظامی سنگر گرفته بودند و از داخل پادگان صدای تیراندازی میآمد . بلاخره گارد شروع به پیشروی کرد و مردم را عقب راند. من داخل یک کوچه بن بست گیر کردم 3 نفر بودیم که درب خانه ای باز شد و ما به داخل برد .  صدای گلوله با صدای مردم در آمیخته بود و از قرار معلوم عده ای زخمی شده بودند . صاحبخانه پس از پذیرائی،  یک لقمه نان و قدری آب  به ما داد و ما را از درب عقب خانه که بخیابان پدر ثانی باز میشد راهنمائی کرد . بهمراه مردم بطرف 46 متری نارمک که منزل ما آنجا بود رفتم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر