نفتگران در انقلاب ٥٧ - پالايشگاه شيراز ١١

آنزمان دسترسي به اخبار مثل امروز امكان پذير نبود. از زد و بندهاي پشت پرده هم همه بي خبر بودند. آنچه بيش ازهمه مشاهده ميشد قدرت مردم بود كه توانسته بود دستگاه ديكتاتوري را بهم بزند و به عقب نشيني وادار كند. اما هنوز حكومت شاه بر قرار بود و زندانيان سياسي كه باني و مشعلدار اين مبارزه بودند در زندان بودند.
بما اطلاع داده شد كه هيأتي به نمايندگى از طرف مردم به سر پرستي مهندس بازرگان، به پالايشگاه ابادان و بعداً به پالايشگاه شيراز براي راه اندازى ميايند. بچه ها پلاكارد و باندرول تهيه كردند وخواسته ها را كه بيشتر حول محور آزادیها و آزادی زندانيان سياسي بود، نوشتند. بعد هم با دسته هاى گل سوار بر اتوموبيلهاى مخصوص روساي پالايشگاه و سرويسهاي كاركنان كه بيش از ده اتوبوس ميشد به فرودگاه شيراز براي استقبال رفتيم.آنروزها احساس ميكرديم كه به خواسته اصلي يعني آزادی نزديك شده ايم و آینده زيبايي را براي فرزندان ايران در دسترس ميديديم . بعد از ظهر هيات با هليكوپتر قرمز رنگي در فرودگاه شيراز بزمين نشست. براي اولين بار در فرودگاه شيراز نمايندگان منتخب كاركنان پالايشگاه با نمايندگانى از طرف مردم ملاقات ميكردند. اين هيات سه نَفَره عبارت بودند از مهندس بازرگان، دكتر حسيبى و هاشمی رفسنجاني. مهندس بازرگان و دكتر حسيبي از همراهان دكتر محمد مصدق در زمان ملي شدن صنعت نفت بودند و اكثراً انها را ميشناختند و به همین دلیل بچه ها انها را سوار سواريها كردند. به دنبال سواريها اتوبوسها به سمت پالايشگاه حركت كردند، ناگهان سواري اول كه اقاي بازرگان در آن سوار بود ترمز كرد. يكي از بچه هاي شورا پياده شد و بمن گفت اقاي بازرگان گفته ما سه نَفَر بوديم و هر سه بايد با هم باشيم. منهم پياده شدم و توي يكي از اتوبوسها رفسنجاني را پيدا كردم تا پيش مهندس بازرگان ببرم. بين راه به شوخي به رفسنجاني گفتم نكند فردا رييس مجلس شوي و ما را نپذيري؟ او خنديد وگفت رياست به شماها ميبرازد، نه من. بگذريم كه مدتی بعد رفسنجانی رييس مجلس شد و وقتی در رابطه با پاكسازي كاركنان پالايشگاه از طرف شورا در سال 1359 به در مجلس رفتيم ولى او ما را نپذيرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر